نوشته شده در تاريخ 11:59 | يکشنبه 10 آبان 1394 توسط انسی
سوم آذرماه
شب تولد باباجون من مهمون داشتم...
جلسه ی دوستانه و علمی
اجبارا مراسم تولد باباجونو انداختم روز تولد...شبش
صبح روز تولد برخلاف هر سال به باباجون (موقع بدرقه صبحگاهی و قبل رفتنش به شرکت) گفتم کارت بانکیشو بده تا براش هدیه بخرم ...
آره خب... هرسال سورپرایزش اساسی بود ولی امسال خواستم متفاوت باشه...
خلاصه صبح تا تو نازنینم بیدار شی ، یخرده از کارهامو کردم و حاضر شدیم تا تو رو بذرم یکی دوساعتی خونه خاله جون مریم و برم خرید...
خیلی عالیه که خونه خاله جون که میریم اصلا یادت از من نمیاد...
هم خاله جون کلللللی هواتو داره و هم با حسام الدین کلللی بازی میکنی و هم یه عالمه اسباب بازی...
با خیال راحت رفتم...
به قصد خرید یه جفت صندل توپ رفتم کفاشی ها رو بگردم...
ولی یهو احساس کردم یه جفت کفش اسپرت باباجون خوشحالتر میکنه...
پس هدیه م رو خریدم... بعدشم کاغذ کادو و انتخاب کیک تولد و خرید شمع و فشفشه
البته بخش سورپرایزش به اینجا ختم نمیشه...
اینکه از پس انداز خودم هزینه کردم و
گرفتن کارت بانکی قسمت انحرافیه قضیه بود که ته قصه دست نخو hot page...
ادامه مطلبما را در سایت hot page دنبال می کنید
برچسب : تولد باباجونم, نویسنده : 4masihanafas933 بازدید : 13 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:50